هشـتـمیـــن خورشـیـــد

Eighth Sun
هشـتـمیـــن خورشـیـــد

اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی،الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری، الصدیق الشهید، صلاه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک

نویسندگان

۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

148 سال بعد از هجرت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه، فرزندی از صلب پاک امامان معصوم (علیه السلام) به دنیا آمد که پدر بزرگ او، امام صادق (علیه السلام) دیدن و زیارتش را آرزو می کرد و مکرر به فرزندش امام کاظم می فرمود:
«عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در صلب توست و ای کاش او را درک می کردم و حتماً او همنام امیرالمومنین علیه السلام است».
حضرت نجمه مادرگرامی و با فضیلت امام رضا درباره فرزندش فرمود:
«در دوران حمل هیچگونه احساس سنگینی درخود نکردم و همینکه به خواب می رفتم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید خداوند را از شکم خود می شنیدم. وقتی فرزندم متولد شد، همسرم موسی ابن جعفر(علیه السلام) فرمود: گوارا باد ترا ای نجمه آنگاه پسرم را در پارچه ای سفید پیچیدم و به دست امام کاظم دادم، آن بزرگوار در گوش راستش اذان و درگوش چپیش اقامه گفت و آب فرات طلبید و کامش را با آن آب برداشت و به دست من داد و فرمود:
«بگیر این نوزاد را که باقیمانده خدا و حجت او بعد از من در روی زمین است».(1)
بدون شک ، یکی از الطاف و عنایات خداوند بر ملت ایران که مهر افتخار پیروی از مکتب اهل بیت گرامی نبی مکرم اسلام بر پیشانی خویش دارد این است که بارگاه نورانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) را درکشور عزیز ایران قرار داده تا به برکت آن وجود مقدس، کشور ما از بالاترین نعمات مادی و معنوی برخوردار باشد.
امروزه اگر چه تهران پایتخت رسمی کشور و ملت ایران است، اما کیست که نداند که این بارگاه ملکوتی رضوی است که قبله آمال و آرزوهای اوست. عشق به امام رضا تاج افتخار این ملت و تمام ایمان اوست، عشق به امام هشتم دار و ندار این مردم و همه هستی اوست.قلب تک تک ایرانیان خانه و آشیانه اوست. امام رضا پناهگاه این ملت و باب الحوائج اوست. ملت ایران امروز بدلیل همجواری با امام هشتم مورد غبطه سایر مسلمانان جهان هستند.
امروزه آرزوی زیارت امام هشتم برای مسلمانان عراق کمتر از آرزوی زیارت امام حسین (علیه السلام) توسط ایرانیان نیست. عشق و محبت مسلمانان سایر کشورها نسبت به امام رضا علیه السلام نیز همچون ملت ایران در اوج خود قرار دارد.
به شکرانه این نعمت خداوندی، بر ما ایرانیان فرض است همچنانکه وجود ما مالامال از محبت به آن امام همام است، ظرف وجودی خویش را نیز از معرفت مکتب آن عزیز مملو نمائیم. درست است که مکتب تشیع، مکتب عشق و دلدادگی است اما تقویت شناخت و معرفت نسبت به خاندان نبوت امری است که خود آن عزیزان از شیعیان خویش خواسته اند، چرا که عشق بدون شناخت به تنهایی نمی تواند سازنده و نجات بخش باشد. این معرفت است که به انسان ثبات قدم در مسیر و قدرت و بینش تشخیص حق از باطل میدهد.
معرفت در واقع چنان بصیرتی به آدمی میدهد که همچون چراغ، روشنی راه و او میگردد. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) تکیه گاه دین را فهم دقیق می داند و عابدی را که دین شناس نباشد همچون کسی میداند که شب می سازد و روز ویران می کند. وقتی انسان به دین خود معرفت پیدا می کند خطر انحراف به حداقل می رسد و به تعبیر حضرت علی (علیه السلام) شبهات به کسی که زمان خود را بشناسد یورش نمی آورند.
معرفت به دین افرادی همچون ابوذر می سازد که در برابر امواج سهمگین حوادث و فتنه ها تا آخر عمر به صراط مستقیم باقی ماند. امام صادق فرمود:«بیشترین عبادت ابوذر اندیشیدن و پند گرفتن بود.«بیداری در دین بقول حضرت امیر نعمتی است برای کسی که روزی اش شده است. اصولاً کسی که به مسایل دینی معرفت پیدا نکرده دین را هرگز نمی تواند یاری برساند.
اگر مردم، به امور دین آگاه باشند عوام فریبان دیگر میدانی برای جولان و سوء استفاده از احساسات پاک آنها پیدا نمی کنند، خرافات زمانی فرصتی برای رواج پیدا می کنند که مردم از حقیقت یک امری مطلع نباشند.
متأسفانه آنچه باعث شده در طول تاریخ، پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام و دیگر مصلحان در مظلومیت قرار بگیرند، عدم شناخت و معرفت کافی مردم از مکتب و مرام آن بزرگان بوده است. برگزاری جشنها و اظهار شادی بمناسبت اعیاد اسلامی و بویژه میلاد ائمه اطهار عمل پسندیده و مبارکی است، اما این کافی نیست. حال که بحمدالله یک نظام اسلامی بر این کشور حاکم است.جا دارد بیش از این نسبت به تقویت فهم و معرفت دینی مردم و مکتب ائمه هدی بویژه نور تابان این مرز و بوم همت شود.
صدا و سیما که درحکم دانشگاه عمومی است، درچنین مناسبت هایی نباید به پخش چند مداحی و مدیحه سرایی قناعت کرده و وظیفه خود را تمام شده حساب کند، بلکه این رسانه ملی با ظرفیت هایی که دارد می تواند نسبت به تهیه و ساخت برنامه های محتوایی درهمه ابعاد جهت بالا بردن سطح آگاهی جامعه اقدام نماید.هر کدام از احادیث نقل شده از معصومین می تواند موضوعی برای تهیه یک برنامه و حتی ساخت یک فیلم اثر بخش و فرهنگ ساز باشد.
این رهنمودها باید در متن زندگی مردم کاربردی شده و جاری و ساری گردد. امید است روزی شاهد یک خیزش عمومی جهت عمق بخشیدن به سطح معرفت و فرهنگ دینی جامعه باشیم. تا درپـرتو آن ملت عزیز، پله های کمال و ترقی را به سرعت طی نموده و «زینتی» برای امامان خویش گردند.

کلام نورانی امام رضا (علیه السلام )

درپایان چند کلام گهربار از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) هدیه خوانندگان می گردد:

  • هدیه کینه ها را از دل می زداید. (2)

  • کسی که اندوه مؤمنی را بگشاید خدا روز قیامت اندوه را از قلبش می زداید. (3)

  • از ما نیست آن که دنیای خود را برای دینش و دین خود را برای دنیایش ترک کند. (4)

  • عبادت به بسیاری روزه و نماز نیست، بلکه به بسیار اندیشیدن درکار خداست.(5)

  • کسی که از خدا توفیق بخواهد ولی تلاش نکند خود را مسخره کرده است. (6)

  • از ما نیست کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد. (7)

  • بهترین مال آن است که آبرو با آن حفظ شود. (8)

  • آن که صاحب نعمت است باید که به خانواده اش وسعت بخشد. (9)

  • بیست سال دوستی موجب خویشاوندی است وعلم بیش از نسبت پدری، صاحبانش را با هم پیوند می دهد. (10)

  • در هر زمان که مردم گناه جدیدی را رایج کنند، خداوند تبارک و تعالی، بلای جدیدی که تا آن زمان سابقه نداشته بر آنها نازل می کند. (11)

  • ثروت جمع نمی شود مگر به 5علت: بخل شدید، آرزوی طولانی، حرص غالب، قطع رحم و ندادن حقوق ارحام و انتخاب دنیا بر آخرت. (12)

    پی نوشت ها:

    1- عیون اخبار الرضا ج 1
    2- مسند الرضا
    3-کافی 200.2
    4-بحارالانوارج 78
    5- تحف العقول ص 442
    6- بحار الانوار ج 78
    7- عیون اخبارالرضا ج 1
    8و 9 بحارالانوار ج 78
    10- عیون اخبار الرضا 121.2
    11و 12-مسندالرضا


  • ۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۰۸
    سید ابوالفضل رزم آیین
    ۰ نظر ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۵۴
    سید ابوالفضل رزم آیین

    همیشه در مقابل حکومت‌هایی که خود را به خدا نسبت می‌دهند و می‌گویند خواست خداست که ما حکومت می‌کنیم، عقل گراها مقاومت می‌کنند و این بیداری اسلامی نیز حاصل همین عقل گرایی است که مردم دارند و عقلانیت آنها باعث شده که زیر بار حکومت‌های ظالم خود نروند.
      حضرت‌ امام رضا علیه‌السلام با یهودی‌ها، مسیحی‌ها و زردتشتی‌ها مناظراتی داشتند که با دلیل‌های حضرت که از کتابهای خودشان بیان می‌کردند آنها را قانع می‌کردند لذا همه گروه‌ها در سراسر ممالک آن حضرت را می‌ شناختند و به علم بی‌ انتهای آن حضرت پی‌برده بودند.
    همه اینها عواملی بود که علم امام رضا علیه‌السلام، جلوه و ظهور کند و عالم آل محمد صلی الله علیه و آله لقب بگیرد و وقتی که حضرت به شهادت رسیدند عالم انسانیت داغدار شد و چون همه فرق و مکاتب، ایشان را می‌شناختند فرزندان آن حضرت را «ابن رضا» نامیدند.

    ۰ نظر ۲۲ شهریور ۹۱ ، ۰۱:۲۰
    سید ابوالفضل رزم آیین

    یسع بن حمزه می گوید: در مجلس حضرت رضا (ع) بودم و جمعیت بسیاری در مجلس حضور داشتند، و از آنحضرت سؤال می کردند و از احکام حلال و حرام می پرسیدند و امام رضا(ع) پاسخ آنها را می داد، در این میان ، ناگهان مردی بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد وسلام کرد و به امام هشتم (ع) عرض نمود: من از دوستان شما و پدر و اجداد پاک شما هستم در سفر حج ، پولم تمام شده و خرجی راه ندارم تا به وطنم برسم ، اگر امکان دارد، خرجی راه را به من بده تا به وطنم برسم ، خداوند مرا از نعمتهایش برخوردار نموده است ، وقتی به وطن رسیدم ، آنچه به من داده ای معادل آن ، از جانب شما صدقه می دهم ، چون خودم مستحق صدقه نیستم . امام رضا به او فرمود: بنشین ، خدا به تو لطف کند،سپس امام رو به مردم کرد، و به پاسخ سؤالهای آنها پرداخت . سپس مردم همه رفتند، و تنها آن مرد مسافر، و من و سلیمان جعفری و خثیمه در خدمت امام ماندیم . امام (ع) به ما فرمود: اجازه می دهید به خانه اندرون بروم ؟ سلیمان عرض ‍ کرد: خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است . حضرت برخاست و وارد حجره ای شد و پس از چند دقیقه باز گشت ، و او پشت در فرمود: آن مرد (مسافر) خراسانی کجاست ؟ خراسانی بر خاست و گفت :اینجا هستم .

    امام از بالای در دستش را به سوی مسافر دراز کرد و فرمود: این مقدار دینار را بگیر و خرجی راه خود را با آن تاءمین کن ، و این مبلغ مال خودت باشد دیگر لازم نیست از ناحیه من ، معادل آن صدقه بدهی ، برو که نه تو مرا ببینی و نه من تو را ببینم . مسافر خراسانی پول را گرفت و رفت .

    سلیمان به امام رضا عرض کرد: فدایت گردم که عطا کردی و مهربانی فرمودی ولی چرا هنگام پول دادن ، به مسافر، خود را نشان ندادی و پشت در خود را مستور نمودی ؟! امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: مخافة ان اری ذل السّؤال فی وجهه لقضائی حاجته : از آن ترسیدم که شرمندگی سؤال را در چهره او بنگرم از این رو که حاجتش را بر می آورم . و آیا سخن رسول خدا (ص) را نشنیده ای که فرمود: المستتر بالحسنة تعدل سبعین حجة ، والمذیع بالسّیئة مخذول ، والمستتر بها مغفور له .: پاداش آنکس که کار نیکش را می پوشاند معادل پاداش هفتاد حج است ، و آنکس که آشکار گناه می کند، مورد طرد خدا است ، و آنکس که گناهش را می پوشاند، (درصورت توبه) مورد آمرزش خدا قرار می گیرد.

    نویسنده:محمد محمدی اشتهاردی

    ۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۲۱
    سید ابوالفضل رزم آیین

    خدا را حریمی است اندر خراسان
    که هر کار مشکل در آن سازد آسان‏

    حریمی ظهور عنایات الله
    حریمی به رفعت فراتر ز کیهان‏

    کمال ابد اندر آن در تجلی
    جمال ازل اندر آنجا نمایان‏
     

    حریمی چو کعبه مطاف خلائق
    از آن آفتاب حقیقت فروزان‏

    گدای درش را بود بی‏نیازی
    ز حور و قصور و ز غلمان و رضوان‏

    حریمی که از قبه‏ی پر فروغش
    بود در تتق، نور تا عرش رحمان‏

    هوایش چو خلد برین روح‏افزا
    نسیمش نشاط آور و عنبرافشان‏

    حریمی همه فیض بی‏حد باری
    حریمی همه رحمت و روح و ریحان‏

    رواقش بود رشک فردوس اعلا
    جنابش بود قبله‏ی اهل عرفان‏

    ابراهیم و نوح و مسیحا و موسی
    در آنجا نشستند بر خوان احسان‏

    زمین‏بوس او صبح و شب، ماه و خورشید
    بر رتبه‏اش پست مریخ و کیوان‏

    از آنش بود این همه شأن و عزت
    وز آن یافت این احترام فراوان‏

    که شد مدفن پور موسی بن جعفر
    در آن آرمیده است ناموس یزدان‏

    خداوند ملک کمال و فضایل
    امام مبین، کهف دین، اصل ایمان‏

    به اسرار تنزیل و تأویل آگه
    به احکام حق رهنما و نگهبان‏

    زمین و زمان و همه ملک هستی
    به امر خدایش بود زیر فرمان‏

    سپهر معالی و روح معانی
    علی بن موسی الرضا قطب امکان‏

    به خلق است حجت ز سوی خداوند
    به خالق وجودش دلیل است و برهان‏

    ایا عالم آل و قرآن ناطق
    امین خدا یاور مستمندان‏

    ایا قرةالعین طه و یاسین
    ایا وارث علم و مجد نیاکان‏

    تویی صاحب معجزات و کرامات
    تویی شافع شیعیان و محبان‏

    اگر رو سیاه و گناهم بزرگ است
    و گر صرف گردیده عمرم به خسران‏

    به «لطفی» ز لطف شما این عجب نیست
    شماریدش اندر ردیف غلامان‏

    به هنگام مرگ و در اهوال دیگر
    شفاعت نمایید زین غرق عصیان‏

    28 ذی‏القعدة الحرام 1407 ه. ق / مشهد مقدس
    منبع: کتاب بزم حضور

    ۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۰۹
    سید ابوالفضل رزم آیین

    عصر حضرت رضا (ع) بود، یکی از شیعیان با کاروان خراسان به سوی کرمان می رفت ، در راه ، باندی از دزدهای سرگردنه ، به کاروان حمله کردند و آن شیعه را به احتمال یک نفر ثروتمند گرفتند و با خود بردند، تا آنچه دارد؛از او بگیرند، او را در میان برف انداختند و دهانش را پر از برف نموده و شکنجه کردند و او بر اثر آن شکنجه ها، از ناحیه دهان ، آسیب سخت دید، و زبان و لبهایش ، زخم و شکاف برداشت و با این حال به خراسان بازگشت و هر چه مداوا کرد خوب نشد، او شنید که حضرت رضا (ع) در نیشابور است ، در عالم خواب دید، شخصی به او گفت :حضرت رضا (ع)به خراسان آمده ، نزد او برو تا تو را در مورد درمان این بیماری ، راهنمائی کند، در همان عالم خواب خود را به حضور امام رضا (ع) رسانید و ماجرای بیماری خود را بیان کرد.
    حضرت رضا (ع) فرمود: مقداری زیره کرمان را با اویشان و نمک مخلوط کن و بکوب ، و روی زخم دهان بگذار دو سه بار این کار را تکرار کن که خوب می شوی . او از خواب بیدار شد، و به آنچه در خواب دیده بود، اهمیت نداد و به نیشابور رفت تا به حضور حضرت رضا (ع) برسد، در آنجا گفته شد حضرت رضا (ع) اکنون در کاروان سرای سعد است او به آنجا رفت و بعد به محضر آن حضرت ، شرفیاب شد و ماجرای زخم دهان خود را بازگو کرد و گفت : به قدری دهانم آسیب دیده که با زحمت و سختی حرف می زنم ، داروئی را به من نشان بده ، تا با آن ، خود را درمان کنم . امام رضا (ع) فرمود: مگر آن دوا را در عالم خواب به تو معرفی نکردم ، برو به همان دستور عمل کن ! او عرض کرد: آن دستور را بار دیگر برایم بیان کن . حضرت رضا (ع) فرمود: مقداری زیره را با اویشان و نمک ، مخلوط کن و بکوب و دو سه بار بر دهانت بگذار، خوب می شوی او رفت و همین دستور را انجام داد و سلامتی خود را بازیافت.

    نویسنده:محمد محمدی اشتهاردی

    ۰ نظر ۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۲۸
    سید ابوالفضل رزم آیین

    نماز عید

    ماءمون ، خلیفه باهوش و با تدبیر عباسی ، پس از آنکه برادرش محمدامین را شکست داد و از بین برد و تمام منطقه وسیع خلافت آن روز تحت سیطره و نفوذش واقع شد، هنوز در مرو (که جزء خراسان آن روز بود) به سر می برد که نامه ای به امام رضا علیه السلام در مدینه نوشت و آن حضرت را به مرو احضار کرد. حضرت رضا عذرهایی آورد و به دلایلی از رفتن به مرو معذرت خواست . ماءمون دست بردار نبود نامه های پشت سر یکدیگر نوشت تا آنجا که بر امام روشن شد که خلیفه دست بردار نیست . امام رضا از مدینه حرکت کرد و به مرو آمد. ماءمون پیشنهاد کرد که بیا و امر خلافت را به عهده بگیر. امام رضا که ضمیر ماءمون را از اول خوانده بود و می دانست که این مطلب صد در صد جنبه سیاسی دارد، به هیچ نحو زیر بار این این پیشنهاد نرفت . مدت دو ماه این جریان ادامه پیدا کرد، از یک طرف اصرار و از طرف دیگر امتناع و انکار. آخرالامر ماءمون که دید این پیشنهاد پذیرفته نمی شود، موضوع ولایت عهد را پیشنهاد کرد. این پیشنهاد را امام با این شرط قبول کرد که صرفا جنبه تشریفاتی داشته باشد، و امام مسؤ لیت هیچ کاری را به عهده نگیرد و در هیچ کاری دخالت نکند. ماءمون هم پذیرفت . ماءمون از مردم بر این امر بیعت گرفت . به شهرها بخشنامه کرد و دستور داد به نام امام سکه زدند و در منابر به نام امام خطبه خواندند. روز عیدی رسید (عید قربان) ماءمون فرستاد پیش امام و خواهش کرد که در این عید شما بروید و نماز عید را با مردم بخوانید تا برای مردم اطمینان بیشتری در این کار پیدا شود. امام پیغام داد که :پیمان ما بر این بوده که در هیچ کار رسمی دخالت نکنم ، بنابراین از این کار معذرت می خواهم . ماءمون جواب فرستاد: مصلحت در این است که شما بروید تا موضوع ولایت عهد کاملاً تثبیت شود. آن قدر اصرار و تاءکید کرد که آخرالامر امام فرمود:مرا معاف بداری بهتر است و اگر حتما باید بروم ، من همان طور این فریضه را ادا خواهم کرد که رسول خدا و علی بن ابیطالب ادا می کرده اند. ماءمون گفت :اختیار با خود تو است ، هر طور می خواهی عمل کن . بامداد روز عید، سران سپاه و طبقات اعیان و اشراف و سایر مردم ، طبق معمول و عادتی که در زمان خلفا پیدا کرده بودند، لباسهای فاخر پوشیدند و خود را آراسته بر اسبهای زین و یراق کرده ، پشت در خانه امام ، برای شرکت در نماز عید حاضر شدند. سایر مردم نیز در کوچه ها و معابر خود را آماده کردند و منتظر موکب با جلالت مقام ولایت عهد بودند که در رکابش ‍ حرکت کرده به مصلی بروند، حتی عده زیادی مرد و زن در پشت بامها آمده بودند تا عظمت و شوکت موکب امام را از نزدیک مشاهده کنند. و همه منتظر بودند که کی در خانه امام باز و موکب همایونی ظاهر می شود. از طرف دیگر، حضرت رضا، همان طور که قبلاً از ماءمون پیمان گرفته بود، با این شرط حاضر شده بود در نماز عید شرکت کند که آن طور مراسم را اجرا کند که رسول خدا و علی مرتضی اجرا می کردند، نه آن طور که بعدها خلفا عمل کردند، لهذا اول صبح غسل کرد و دستار سپیدی بر سر بست ، یک سر دستار را جلو سینه انداخت و یک سر دیگر را میان دو شانه ، پاها را برهنه کرد، دامن جامه را بالا زد و به کسان خود گفت شما هم این طور بکنید. عصایی در دست گرفت که سر آهنین داشت . به اتفاق کسانش از خانه بیرون آمد و طبق سنت اسلامی ، در این روز با صدای بلند گفت :اَللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَر. جمعیت با او به گفتن این ذکر هم آواز شدند و چنان جمعیت با شور و هیجان هماهنگ تکبیر گفتند که گویی از زمین و آسمان و در و دیوار، این جمله به گوش می رسید، لحظه ای جلو در خانه توقف کرد و این ذکر را با صدای بلند گفت :اَللّه اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا، اللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ اْلاَنْعامِ، اَلْحَمْدُللّهِِ عَلی ما اَبْلانا. تمام مردم با صدای بلند و هماهنگ یکدیگر این جمله را تکرار می کردند، در حالی که همه به شدت می گریستند و اشک می ریختند و احساساتشان به شدت تهییج شده بود. سران سپاه و افسران که با لباس رسمی آمده بر اسبها سوار بودند و چکمه به پا داشتند، خیال می کردند مقام ولایت عهد، با تشریفات سلطنتی و لباسهای فاخر و سوار بر اسب بیرون خواهد آمد. همینکه امام را در آن وضع ساده و پیاده و توجه به خدا دیدند، آن چنان تحت تاءثیر احساسات خود قرار گرفتند که اشک ریزان صدا را به تکبیر بلند کردند و با شتاب خود را از مرکبها به زیر افکندند و بی درنگ چکمه ها را از پا درآوردند. هرکس چاقویی می یافت تا بند چکمه ها را پاره کند و برای باز کردن آن معطل نشود، خود را از دیگران خوشبخت تر می دانست . طولی نکشید که شهر مرو پر از ضجه و گریه شد، یکپارچه احساسات و هیجان و شور و نوا شد. امام رضا بعد از هر ده گام که برمی داشت ، می ایستاد و چهار بار تکبیر می گفت و جمعیت با صدای بلند و با گریه و هیجان ، او را مشایعت می کردند. جلوه و شکوه معنا و حقیقت ، چنان احساسات مردم را برانگیخته بود که جلوه ها و شکوههای مظاهر مادی که مردم انتظار آن را می کشیدند از خاطرها محو شد، صفوف جمعیت با حرارت و شور به طرف مصلی حرکت می کرد. خبر به ماءمون رسید، نزدیکانش به او گفتند اگر چند دقیقه دیگر این وضع ادامه پیدا کند و علی بن موسی به مصلی برسد، خطر انقلاب هست . ماءمون بر خود لرزید. فورا فرستاد پیش حضرت و تقاضا کرد که بر گردید؛ زیرا ممکن است ناراحت بشوید و صدمه بخورید، امام کفش و جامه خود را خواست و پوشید و مراجعت کرد و فرمود:من که اول گفتم از این کار معذورم بدارید.

    نویسنده:استاد مطهری

    ۰ نظر ۰۲ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۲۴
    سید ابوالفضل رزم آیین