دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ
مأمون با در نظر گرفتن اوضاع مملکت و پس
از مشورت با وزیرش، فضل ابن سهل، امام را به پایتخت دعوت کرد. گرچه ایشان
از رفتن امتناع ورزید ولی مامون پی گیر بود و به ارسال دعوت نامه هایی
پیاپی به امام ادامه داد و دست بردار نبود.
او در نهایت به امام نوشت:
جدت علی ابن ابی طالب در شورا شرکت کرد و
عمر که خلیفهی وقت بود گفت ظرف سه روز باید اهل شورا تصمیم بگیرند و اگر
بعضی از آنها تصمیم نگرفتند و یا از تصمیم اکثریت تمرد کردند ابو طلحهی
انصاری مأمور است گردنشان را بزند.

با این کار مأمون میخواست بگوید الان تو در وضعی هستی که جدت بود و من در وضعی هستم که عمر بود. پس، از جدت پیروی کن.
پس از این همه تهدیدهای مکرر و پیاپی
امام رضا علیه السلام، پذیرفت تا به مرو سفر کند آنچه که میتوان درباره
این سفر گفت این است که این سفر یک تبعید ناخواسته بود و بسیاری هم از این
سفر به عنوان تبعید یاد کرده اند.
سرانجام امام رضا علیه السلام پس از تهدید های فراوان و مکرر، آماده رفتن شد.