هشـتـمیـــن خورشـیـــد

Eighth Sun
هشـتـمیـــن خورشـیـــد

اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی،الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری، الصدیق الشهید، صلاه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک

نویسندگان

امام رضا (ع) و ترس و خشیت از خدا

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۵ ب.ظ

بزنطی می گوید: از امام رضا علیه السلام درخـواسـتی نـمودم، ایشان فـرمودند: صـبر کـن
امیدوارم اگر خداوند بخواهد ترتیب آن را داده خواهد شد. سپس فرمودند: به خدا سوگند هر چه خداوند از مؤمنین در دنیا برای آخرت ذخیره نماید، برای آن ها بهتر است ازآن چه درهمین دنیا به ایشان بدهد، پس از آن دنیا را زیاد مذمّت نمودند وکوچک و پست شمردند وگفتند: مگر این دنیا چیست؟ ثروتمند پیوسته در خطر است و بر او لازم است پرداخت حقوق خداوند. خداوند بر من نعمت عنایت فرموده همیشه ترسان و ناراحتم دراین هنگام دست مبارکشان را تکان دادند (به علامت طریقه ی پرداخت) تا وقتی که حقوق واجب را خارج نمایم عرض کردم: فدایت شوم مولای من، آیا شما با این جلالت و منزلت می ترسید؟ امام علیه السلام فرمودند: آری خدای را به آن چه بر من ارزانی داشته سپاسگزارم. (1)
اینک به چـند نکته ی کوتاه دیگر درباره ی خصوصیّات اخلاقی امام هشتم علیه السلام توجّه نمائید: الف: ویژگی های زندگی امام از زبان یک زن که کنیز امام رضا علیه السلام بود: صولی کاتب می گوید: مادر بزرگم (پدری ام) گفت: من را با چند کنیز دیگـر از کوفه خریداری نمودند، ما را برای مأمون بردند، در خانه ی او از نظر خوراک و پوشاک و پول فراوان در ناز و نعمت بودیم.
 

مأمون من را به امام رضاعلیه السلام بخشید، هنگامی که بـه خـانه ی آن حضرت برای خدمت رفتم، همه ی آن ناز و نعمت را از دست دادم. کنیزی، مأمور نگهداری ما بود، شب ها ما را برای نماز بیدار می کرد و این برای ما دشوار بود. من علاقه داشتم که از خانه ی حضرت رضا علیه السلام بیرون روم تا این که من را بـه پدربزرگت عبدا.. بن عبّاس بخشید، وقتی به خانه ی او رفتم گویا به بهشت رفته ام. صولی می گوید: زنی به سخاوتمندی و فهمیدگی جدّه ام ندیده ام و او در سال 270 هـ. ق رحلت نمود و در حدود صدسال زندگی کرد و از وضـع و خـصوصّیات حضرت رضا علیه السلام از او خیلی سئوال می کردند. او می گفت: چیزی به خاطر ندارم جز این که یادم هست امام رضا علیه السلام عود هندی بخور می نمودند. بعد از آن گلاب و مشک به کار می بردند. نماز صبح را در اوّل وقت می خواندند. سپس به سجده می رفتند و تا طلوع آفتاب سر ازسجده بر نمی داشتند. در این موقع برای رفع گرفتاری مردم در اتاق پذیرایی می نشستند یا سوار بر مرکب می شدند و از خانه خارج می گردیدند. هیچ فردی نمی توانست صدای خود را در خانه ی حضرت رضا علیه السلام بلند کند هر شخصی که می خواست باشد. همه آرام صحبت می کردند، پدر بزرگـم عبدا.. بـه وسیله ی این کنیز تبرّک می جست. (از گفته های کنیز معلوم می شود در خانه ی مأمون بی حساب و کـتاب خرج می شده و رفاه ظاهری بوده ولی خانه ی امام علیه السلام اولاً: خانه معرفت و یک دانشگاه بود و امام علیه السلام به کنیزان و غلامان خود اسلام واقعی را می آموختند. ثانیاً: در خانه ی ایشان حساب وکتاب و بیت المال مسلمین بی ضابطه حیف و میل نمی شده و امام بـه مستمندان واقعی کمک می نمودند). ب: علاقه ی امام علیه السلام به خواندن قرآن: ابن ذکوان گفت: از ابراهیم بن عبّاس شنیدم که می گفت: هر نوع سئوال که از امام هشتم علیه السلام می شد، می دانستند از ایشان داناتر نسبت به امورگذشته و جریان های زمان حال و جاری، فرد دیگر را ندیده ام. اغلب اوقات مأمون ایشان را آزمایش می کرد و از هر چه از ایشان می پرسید، ایشان جواب می دادند. مثال های ایشـان برای جواب سئوالات همه ازآیات قرآن بود (داستان های 45 تا 50 همین کتاب) هر سه روز یک بار قرآن را ختم می نمودند. آن حضرت می فرمودند: اگر بخواهم می توانم کمتر از سه روز قرآن بخوانم ولی هر آیه ای را که مرور می نمایم درباره اش می اندیشم که در چه مورد و در چه زمانی نازل شده به همین جهت هر سه روز یک بار آن را ختم می کنم. ج: رفتا رامام علیه السلام با اطرافیان و سایر مردم: ابراهیم بن عبّاس گفت: هرگز ندیدم حضرت رضا علیه السلام با فردی به درشتی سخن بگویند و هیچ وقت سخن کسی را قطع نمی کردند. هرگز حاجتمندی را با تندی بر انجام حاجتش مأیوس نمی نمودند. پاهای خویش را در مقابل هیچ شخصی دراز نمی نمودند و پیش هر شخصی که نشسته بود، تکـیه نـمی کردند. هرگز مشاهده نکـردم غـلامان و خـدمتکاران خـود را ناسزا بگـویند و هیچ وقت آب دهان نمی انداختند و با صدای بلند و قهقه نمی خندیدند. خنده ی آن حـضرت تبسّم و لبخند بود در منزل هر وقت سفره برای خوردن غذا پهن می نمودند، غلامان حتّی دربانان و مأموران اصطبل (تیمارداران) هم سر سفره می نشستند. کـم می خوابیدند و زیاد بیدار بودند. گاهی از سرشب تا صبح شب زنده داری مـی کردند. روزه زیـاد می گرفتند. در هر ماه سه روز روزه بود و می فرمودند: این صَوْم الدَّهر است. بخشش و صدقه ی زیاد می نمودند مخصوصاً در شبهای تاریک به طور پنهانی و اگر شخصی بگوید مانند آن حضرت را درفضل و عظمت دیده، سخن او را باور نکنید. و این آیه ی مبارکه را قرائت می نمودند فَلا اقْتَحَمَ العَقَبَةَ یعنی: (وارد دره ی هولناک نشده) کنایه از این که هرشخصی بخواهد ازگرداب های ژرف وگود و درّه های هولناک قیامت بگذرد باید چنین کاری را بکند). سپس می فرمودند: خداوند می داند هر فردی نمی توانند بنده آزاد کنند، راهی برای وارد شدن به بهشت نسبت به چنین اشخاصی قرار داده وآن غذا دادن بـه مستمندان است. د: امام علیه السلام مهمان خود را به خدمت نمی گیرند: میهمانی به خانه امام رضا علیه السلام وارد شد آن حضرت با او نشسته وگفتگو می کردند شب هنگام بود و چراغ روشنایی خوب نمی سوخت و بعد از مدّتی خراب شـد. مهمان دست خود را درازکرد تا آن چراغ را درست کند؛ امام هشتم علیه السلام نگذاشتند که او چراغ را درست کند، خودشان پـیش رفـتند و چراغ را درست کردند و چـنین فرمودند: ما خانواده ای هستیم که مهمان را به خدمتکاری وا نمی داریم. (2)
هـ: طریقه ی میوه خوردن را امام رضاعلیه السلام یاد می دهند: یاسر خادم گفت: روزی غلامان حضرت رضا علیه السلام میوه می خوردند یک دانه را تمام نکرده، دور می انداختند. امام علیه السلام فرمودند: سبحان ا.. اگر شما بی نیاز هستید، افرادی پیدا می شوند که احتیاج به چـنین میوه ای دارند. میوه را به فردی که محتاج است بدهید.
پی نوشتها:
1- جز 49 بحار ص 105
2- بحار، جز 49، ص 102
منبع: کتاب صد داستان از خورشید شرق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی